به گزارش تایسیز اذربایجان به نقل از فارس، دور نیست روزهایی که کتاب، نه به عنوان یک مهمان که در جایگاه عضوی مهربان و پندآموز در خانه مردم شهرمان حضور داشت. از آن زمان تاکنون، سالهای زیادی نگذشته است اما سیر تغییراتی که در نوع زندگی هر یک از ما رخ داده، به تندبادی میماند سهمگین […]
به گزارش تایسیز اذربایجان به نقل از فارس، دور نیست روزهایی که کتاب، نه به عنوان یک مهمان که در جایگاه عضوی مهربان و پندآموز در خانه مردم شهرمان حضور داشت.
از آن زمان تاکنون، سالهای زیادی نگذشته است اما سیر تغییراتی که در نوع زندگی هر یک از ما رخ داده، به تندبادی میماند سهمگین که ریشههای دیروز را یکجا از بیخ و بن برکنده و به گذشتههای تاریخ سپرده است.
یکی از نخستین چیزهایی که با این تندباد گذر زمان نمود پیدا کرد، ناپدید شدن کتابخانههای چوبی و فلزی گوناگونی بود که تا مدتها جایشان بر صدر مجالس بود و کتابهایی که جز عزت نمیدیدند و با احترام و اشتیاق دست به دست میشدند.
هرچند امروز از سر چشم و همچشمی هم که شده باشد و از روی شوق فرهنگی دیده شدن هم باشد، باز پای کتابها و کتابخانهها به خانههایی باز شده؛ اما این کتابها که رنگ جلدشان با دکور خانهها هماهنگ میشود، در جایگاه آموزندهای بیریا چندان چنگی به دل نمیزند.
با این وجود، اهل کتاب و اهالی کتاب میدانند که هیچ چیز، جای کتاب را نمیگیرد؛ هیچ عطری مسحورکنندهتر از عطر برگهای کتاب نیست و هیچ توانی نمیتواند آنچه را که کتاب میآموزد در جای دیگر آموزش بدهد.
تبریز عزیز ما، خانه امن شاعران و نویسندگان بسیاری بوده و هنوز هم هست. این «هست» را امروز و با نگاهی به جمعهای دوستدار کتاب، خاطره نمایشگاه کتاب و آمار فروش کتاب میتوان گفت و دل را خوش داشت که نبض کتاب، هرچند آرام، اما هنوز میزند.
سرآغازی بدون کتابدوستان
نمایشگاه کتاب تبریز، به عنوان بزرگترین رویداد فرهنگی شمالغرب کشور در آخرین روزهای مهرماه در شرایطی گشایش یافت که تنها اِلِمانهای لازم برای گشایش واقعی در آن به چشم میخورد.
متاسفانه طی سالهای پیشین، جایگاه مراسم افتتاح و گشایش نمایشگاهها، همایشها، جشنوارهها و حتی پروژهها هر چه بیشتر تهی از معنای خود شده است. بیشتر این گشایشها باری به هر جهت و صرفاً شکل رفع تکلیف را به خود گرفتهاند. وقتی پروژهای عمرانی بارها طی دولتهای گوناگون افتتاح میشود، نشانگر این است که گشایش به خودی خود مفهومی ندارد بلکه صرفاً کارکرد تبلیغاتی و رزومهسازی به خود گرفته است.
مراسم افتتاح شانزدهمین نمایشگاه بینالمللی کتاب تبریز در حالی شب قبل از آغاز به کار رسمی نمایشگاه برگزار شد که نه نمایشگاه گشایش یافته بود، نه مخاطبانی در آن حضور داشتند و نه غرفهای برای نمایش آماده بود.
متاسفانه آفتی که حوزهی فرهنگ را رها نمیکند، شعارزدگی است. همگی فرهنگ را در زبان و گفتار، پیشانی رشد و توسعه میدانند، اما در عمل نه بودجه قابل توجهی صرف آن میشود و نه توجهی در خور شأن. چنانکه امسال حتی حاضر نشدند مراسم گشایشی واقعی و در شأن «نمایشگاه بینالمللی کتاب تبریز» گرفته شود.
نمایشگاه مطبوعات، مسوولمحور؛ نمایشگاه کتاب، مردممحور
برگزاری همزمان نمایشگاه مطبوعات در جوار نمایشگاه کتاب، با تمام نقصهایش، پای شخصیتهای سیاسی و مدیران و مسوولان را به نمایشگاه کتاب باز میکند.
طی ۲۵ سال گذشته تعداد برگزاری نمایشگاه مطبوعات در استان آذربایجانشرقی به سختی به تعداد انگشتان یک دست میرسد. نمایشگاهی که همچون بسیاری از فعالیتهای فرهنگی در کشور بازیچه نوسانات بودجه و سلیقه دولتهای گوناگون شده است.
سال گذشته پس از رخوتی چندین ساله نمایشگاه مطبوعات همزمان با نمایشگاه کتاب در سالن شهریار برگزار شد، اگر از کاستیهای برگزاری این نمایشگاه عبور کنیم؛ نفس برگزاری نمایشگاه مطبوعات توفیق اجباریای بود برای نمایشگاه کتاب تا در سایه جلوه رسانهای آن، شخصیتهای سیاسی، مدیران و مسوولان استانی در نمایشگاه کتاب حضور یابند.
این اتفاق معمولاً هنگام برگزاری صرف نمایشگاه کتاب رخ نمیدهد، از این رو برگزاری همزمان نمایشگاه مطبوعات در کنار نمایشگاه کتاب موجب حضور پررنگ مسوولان سیاسی شد و همین موجب شده بود تا سالن شهریار و در مجموع، نمایشگاه کتاب توام با شور و هیجان باشد.
نمایشگاه مطبوعات بنا به هزاران دلیل که در این مقال نمیگنجد قادر نیست به تنهایی مخاطب قابل توجهی جذب کند، از یان رو مخاطب مردمی خود را مدیون برگزاری همزمان با نمایشگاه کتاب است.
از طرفی نمایشگاه کتاب برای حضور پررنگ شخصیتهای سیاسی، مدیران و آشنایی حتی جزئی آنها از فضای کتاب، نشر و مشکلات آنها از سویی و رسانهایتر شدن و اطلاعرسانی پررنگ این رویداد بزرگ فرهنگی از سوی دیگر به برگزاری همزمان نمایشگاه مطبوعات نیاز دارد.
به نظر میرسد برگزاری همزمان نمایشگاه کتاب و مطبوعات این هر دو مقوله مهم فرهنگی را یاری میرساند و مخاطبان نیز فرصت دارند تا با یک تیر دو نشان بزنند. فرصت امسال که از دست رفت، حال لازم است برنامهریزان این حوزه بار دیگر به بهرهگیری از این فرصت در سالهای آتی برای دو حوزه مهم فرهنگی بیاندیشند.
«نمایشگاه» را «فروشگاه» نکنیم
بزرگترین رویداد فرهنگی شمالغرب کشور در حالی ایام آغازین آبانماه تبریز را دربرگرفت که با تغییرات بسیاری نسبت به ادوار پیش برگزار شد. به قول دوستی نکتهسنج، نوبرانه این نمایشگاه، ممنوع اعلام شدن برگزاری جشن امضا و رونماییهای دورهمی در غرفهها بود.
نگاه خوشبینانه به این دستورالعمل عجیب، شاید به جهت لزوم برگزاری متمرکز برنامههای این چنین در سالن جنبی برنامههای شانزدهمین نمایشگاه کتاب تبریز باشد، مکانی که امکان پاسخگویی به تعداد فراوان کتابهای تازه منتشر شده و نویسندگان و شاعران همچنین مخاطبان آنها را ندارد و در ساعات برگزاری برنامههای پیشبینی شده نیز، از حضور پررنگ بازدیدکنندگان بهرهمند نشده است.
با این وجود، نفس این عمل مغایر با نگاه «نمایشگاهی» این رویداد است. رویدادی که به سنت سالهای بسیار، رنگ و بویی از «فروشگاه» شدن به خود گرفته اما با همین بارقهها هویت خود را به عنوان محل تعامل و گفتوگو میان مخاطبان و خالقان آثار حفظ کرده است.
در اوضاع کساد اخیر که قبل از هر بخشی، دامن فرهنگ را گرفته و کتاب را به عنوان یکی از نخستین انتخابها از سبد خرید خانواده و شهروندان حذف کرده، این جرقههای کوچک میتوانند موجب رونقی هر چند کم و محدود اما امیدوارکننده برای ناشران و نویسندگان و استمرار فضای مطالعه باشد.
مراسم امضا و رونمایی، یکی از سادهترین و اثرگذارترین اقدامات در راستای تولید تمرکز هر چه بیشتر همچنین گردهمایی افرادی است که یا دوستدار کتاب هستند، یا طالب آشنایی و دیدار با نویسندهاند و یا از این هیجان لذت میبرند که در هر حال، این اتفاق به نفع فضای ادبیات و اندیشه است.
با این وجود، نمایشگاه شانزدهم هم شاهد استقبال مردم از حضور نویسندگان و شاعران در غرفهها و ثبت لحظات پرخاطره با کتاب بود، اتفاقی که تاکید میکند فرهنگ با دستور عوض نمیشود.
تعارض میان بن پرداختی در خبر و در عمل
بن کتاب هم قصه تکراری هر سال نمایشگاه است. در حالیکه مدیر کل فرهنگ و ارشاد اسلامی آذربایجانشرقی، در نشست خبری پیش از برگزاری نمایشگاه، بنهای تخفیف پیشفروش برای مقاطع ارشد و دکترای را ۳ میلیون ریال، فوقدیپلم و کارشناسی را ۲میلیون ریال و دیپلم و سطوح معادل حوزوی را یک میلیون ریال اعلام کرده بود، در ثبتنام اینترنتی همچنین در فروش حضوری در داخل نمایشگاه، برای تمامی اقشار تنها یک میلیون ریال بن کتاب اختصاص یافت.
فارغالتحصیلان دکترای، کارشناسی ارشد و کارشناسی به شکل بارز نیاز بیشتری به خرید کتاب جهت نیازهای مطالعاتی و پژوهش خود دارند، اما همانند عموم مردم تنها امکان دریافت یکمیلیون ریال بن را داشتند که شاید به طور متوسط هزینه خرید دو کتاب باشد.
با تمام گرانی و تورم موجود طی ۱۰ سال اخیر، میزان بن خرید کتاب سرسختانه پایش را در یک کفش کرده و در همان میزان ۱۰ سال پیش خود باقیمانده است. در حالیکه قیمت کاغذ و کتاب در این مورد با رشدی دو سه برابری مواجه شده است.
هر چند در روز پایانی نمایشگاه، از مدیرکل فرهنگ و ارشاد اسلامی استان شنیدیم که ارشاد برای این افزایش آماده بود و اعتبار هم داشت، اما سیستم بانکی نتوانست خود را با این تغییر مبالغ هماهنگ کند. با این وجود نمایشگاه سال آینده باید با افزایش مبالغ بن خرید کتاب همراه باشد.
استقبال بالا، خرید کم
نمایشگاه کتاب تبریز، از نظر گستردگی، عناوین موجود، استقبال و میزان فروش کتاب، پس از نمایشگاه کتاب تهران رتبه دوم کشوری را در اختیار دارد.
مایه خرسندی است که بسیاری از نوجوان و جوانان، خانوادهها و کتاب دوستان در نمایشگاه حضور مییابند، اما میزان خرید کتاب آنها در قیاس با میزان استقبال، ناچیز است.
آمار سال گذشته حکایت از حضور ۸۰۰ هزار نفری مردم و فروش ۶ میلیارد و نیم تومانی کتاب دارد. با یک حساب سرانگشتی درمییابیم که میزان سرانه خرید هر بازدیدکننده تنها ۸ هزار و ۱۲۵ تومان است که مبلغی ناچیز برای جامعهای است که شاید سالی یک بار کتاب را در سبد خرید کالای خود قرار میدهد. آمارهای امسال که با وجود تورم و نگرانیهای اقتصادی مردم، جای خود دارد.
روزنهای برای ناشران، خاری در چشم کتابفروشان
برخی بر این باورند که برگزاری نمایشگاههای کتاب استانی، بزرگترین ضربه را به کتابفروشان محلی میزند. به اذعان کتابفروشان محلی تبریز، چند ماه پیش و پس از برگزاری نمایشگاه کتاب، در عمل فروش کتابفروشیها با افت بسیار شدیدی مواجه شده و گردش مالی و درآمد آنها را دچار چالش میکند. این امر شاید بزرگترین ایراد وارده برای نمایشگاههای کتاب و جامعهشناسی نشر و کتاب باشد.
در مقابل برگزاری آن، این جشن بزرگ کتاب، انگیزهای است برای طیف قابل توجهی از گروههای مردمی و خانوادههایی که در شرایط عادی دغدغه کتاب ندارند و هر چند کوتاه آنها را با کتاب آشنا میسازد تا در فضای کتاب قدم بزنند و شاید کتابی هم خریداری کنند.
همچنین از نگاه ناشران، برگزاری نمایشگاهها در حکم معرفی کوتاهمدت کتاب را برای تسریع کار کتابفروشهایی دارد که در تمام طول سال با مردم شهرشان در ارتباط هستند.
این نمایشگاهها در مجموع موجب رشد کلی فروش کتاب در کشور شده و چرخه مالی آن را افزایش میدهد. ولی در سطح خرد آمار فروش کتابفروشیهای محلی را با چالش مواجه میکنند.
در این میان شاید اعطای نمایندگی چند ناشر مطرح و پرفروش به کتابفروشیهای محلی برای حضور در نمایشگاه کتاب راهکاری مناسب و بینابین باشد تا هم از مزایای نمایشگاه کتاب بهرهمند شویم و هم کتابفروشیهای محلی با حضور در نمایشگاه از قبل فروش کتاب بتوانند مرهمی بر کاهش زخم ناشی از کاهش فروش آنها باشد. راهکاری که امسال شاهد محقق شدن آن هر چند در سطحی کم و محدود بودیم.
امکانات کم، غرفهبندیهای نامنظم
برخلاف روال نمایشگاههای متداول که با گذشت هر دوره امکانات و برنامهریزیهای آن افزایش یافته و ضعفهای آن مرتفع میشود، اما گویی با گذشت ۱۵ دوره برگزاری نمایشگاه کتاب، هنوز در حال آزمون و خطا هستیم. هر سال امکانات اختصاصی به ناشران از جمله تغذیه کاسته میشود.
امسال چینش غرفهها در کمال بینظمی اتفاق افتاده بود، غرفهها نه براساس موضوع و نه براساس حروف الفبا چیده شده بودند.
جالب اینکه شماره راهرو و شماره غرفهای نیز وجود نداشت، اما مسوولان اطلاعرسانی نمایشگاه، مخاطبان را با شماره راهرو و غرفه راهنمایی میکردند و مردم سردرگم، مدام مسیر مورد نظر خود را از غرفهداران میپرسیدند.
نصب بنرهایی با اشتباهات معنایی، ورودیه جدید و عجیب نمایشگاه که حتی از تاکسیهای رسمی هم مبلغ ورودیه دریافت میکرد و راهبندانی سنگین را موجب شده بود، عدم تغییر امکانات داخلی محوطه نمایشگاه از جمله محلهای استراحت، بخش کتابهای خارجی نیز سال به سال حالت تشریفاتی بیشتری به خود میگیرد، سالهای گذشته مخاطبان کتابهای خارجی در سالن آذربایجان با نمایندگان انتشاراتیهای مختلف دیدار میکردند، اما امسال شاهد جابهجایی و پراکندگی معدود غرفههای نشر خارجی بودیم، اتفاقی که به هیچوجه نیاز و انتظارات مخاطبان را برآورده نمیکند.
نشان برترین کاستی نمایشگاه بیتردید متعلق به عدم برگزاری مراسم اختتام نمایشگاه است. اتفاقی که سالهای قبل سابقه برگزاری آن وجود دارد. مراسمی برای قدردانی از ناشران موفق، اهدای لوح شرکت در نمایشگاه یا مواردی این چنین برای ماندگار شدن خاطره تبریز در ذهن فعالان کتاب، اعلام اسامی برترینهای نمایشگاهی و خلاصه بهانهای هرچند کوچک برای شادمانی تلاشگران کتاب و خبرسازی در این حوزه به سادگی از دست رفت تا این رخداد عظیم فرهنگی، بیهیچ خاطره جمعی به نقطه پایان خود برسد.
تبریز شهر اولینهاست. این شهر سالها چشم بیدار کشور در حوزه فرهنگ بوده. با کمی توجه، برنامهریزی و پیشبینی قبلی شهرمان میتواند برندی قابل تعمیم در برگزاری نمایشگاه کتاب تبدیل باشد. اما نحوه مدیریت و برگزاری نمایشگاههای کتاب در کشور، در عمل این مهم را عقیم کرده است.
تا همیشه، کتاب
با تمام این احوال، کلمه و قلم، همسان انسان در این جهان نفس کشیدهاند؛ کتاب هنوز سازنده خاطرات مهم ماست و با تمام ضعفی که بر بنیه نگارش مستولی شده، هنوز هم دود از کنده کتاب بلند میشود، کتابهایی برای امروز، کتابهایی برای همیشه.
هنوز نگارندگان، شاعران، نویسندگان و تصویرگران منزلت و قرب دارند و همچنان آرزوی بسیاری از کودکان سرزمین ما، دیدن روزی است که نامشان به عنوان نویسنده یا مترجم یا تصویرگر کتابی بر جلد و عطف آن خودنمایی کند.
هنوز هم هر وقت نام کتاب میآید، زیر لب زمزمه می کنیم: «من یار مهربانم دانا و خوش زبانم / گویم سخن فراوان با آنکه بیزبانم / از من مباش غافل / من یار مهربانم»
کتاب، همراه بیادعا و خموش ما از دیرباز تاکنون بوده و تا فرداها هم خواهد بود. تبریز، ایستاده کهنسال دورانها، با تاریخی به قدمت کلمات، همواره همراه و همدل این برگهای نازک بوده که در دل خوانندگان خود درختانی قطور ساختهاند. در پاییز برگ ریزان تبریز، کمی مهربانتر به کتابها نگاه کنیم.
گزارش از ساسان نیکرفتار خیابانی و فرینوش اکبرزاده