وقتی پاسدار حریم آلالله با کفن شدن لباس احرامش به آرزوی شهادت رسید تایسیز نیوز – ۹ سال از فاجعه غمبار منا که منجر به شهادت صدها زائر از سراسر دنیا و ۴۶۴ زائر ایرانی در عربستان شد، میگذرد. مصیبتی که با گذشت زمان بر حزن و اندوه آن افزوده میشود. شهید «محمدرضا جلالی»،پاسدار حریم […]
وقتی پاسدار حریم آلالله با کفن شدن لباس احرامش به آرزوی شهادت رسید
تایسیز نیوز – ۹ سال از فاجعه غمبار منا که منجر به شهادت صدها زائر از سراسر دنیا و ۴۶۴ زائر ایرانی در عربستان شد، میگذرد. مصیبتی که با گذشت زمان بر حزن و اندوه آن افزوده میشود. شهید «محمدرضا جلالی»،پاسدار حریم آلالله، حافظ کل قرآن کریم و مداح اهل بیت(ع) یکی از شهدای این فاجعه از شهر تبریز است.
فاجعه منا، دوم مهرماه سال ۱۳۹۴ همزمان با عید قربان و در مراسم رمی جمرات در اثر سهل انگاری و سوء مدیریت مسئولان سعودی بوقوع پیوست و لقب مرگبارترین رویداد تاریخ حج را به خود گرفته است.
بعد از گذشت نزدیک به یک دهه از این ماجرا هنوز مقامات سعودی دربارهی علت وقوع این فاجعه اظهارنظری نکردهاند و خانوادههای شهدای منا در انتظار دانستن علت شهادت عزیزان خود هستند.
حجاجی که در مسیر خلاصی از هوسهای شیطانی نفس عازم رمی جمرات بودند ولی احرامهایشان کفنهای خونینشان شد و به دلیل تنگی نفس، تشنگی و ازدحام به فیض شهادت نائل آمدند.
یکی از ۴۶۴ نفر شهید منا، شهید مهاجر الی الله محمدرضا جلالی، پاسدار حریم آلالله، حافظ کل قرآن کریم و مداح اهل بیت(ع) است.
پانزدهم اسفند ماه ۱۳۵۹ سومین فرزند حاج حسین جلالی بدنیا آمد. حاج حسین بر طبق یک روایت اعتقاد داشت روا نیست مسلمانی چهار پسر داشته باشد و نام یکی محمد نباشد. پسوند رضا هم علامت عشق به قبله گاه هشتم بود. محمدرضا همیشه همراه پدر در هیئتها و جلسات مذهبی شرکت میکرد و به سبک و سیاق او، از همان دوران کودکی مداحی میکرد.
بسیجی بود و در پایگاه مسجد امام خمینی (ره) محله امامیه فعالیت میکرد. حافظ کل قرآن بود و مؤذنی و مکبری مسجد را به عهده داشت و همراه پدرش روزهای سهشنبه مجلسگردان دعای توسل بود. خوشرویی و متانتش باعث میشد که همیشه از هیئتهای مختلف شهر دعوت داشته باشد و این توصیه را از پدرش داشت که درگاه ائمه معصومین(ع) به شما عزت میدهد.
به گفتوگو با پدر دلسوخته شهید مهاجر الی الله که خود خادم دربار اباعبدالله الحسین و مداح اهل بیت(ع) است، مینشینیم.
حاج حسین جلالی با اشاره به شخصیت والای شهید، باصدایی بغض آلود از عشق و علاقه محمدرضا به اهل بیت(ع) گفته و اظهار میکند: محمدرضا از پنج سالگی با صدای بلند برای روضه های اباعبدالله الحسین(ع) گریه میکرد، حافظ کل قرآن و مداح اهل بیت عصمت و طهارت(ع) بود، به احکام شرعیه تسلط کامل داشت، از همان دوران کودکی شروع به نماز خواندن کرده بود، همیشه با اشتیاق همراه من و برادر بزرگترش به مجالس عزاداری اهل بیت(ع) میرفت که این موارد از جمله ویژگی های برجسته شخصیتی این شهید والامقام است.
وی در خصوص عشق به شهادت محمدرضا میگوید: محمدرضا استاد دانشگاه آزاد واحد سردرود بود و حدود ۲۰ روز قبل از سفر حج در کلاس درس طبق گفته خودش، دانشجویان میگویند «استاد انشاءالله بعد از برگشت شیرینی حج را میخوریم» ولی محمدرضا خطاب به دانشجویان میگوید «انشاءالله در آنجا شهید خواهم شد.»
وی به همراهی و همکاری شهید جلالی با حجت الاسلام سید علی قاضیعسگر نماینده وقت ولی فقیه در امور حج و زیارت و سرپرست حجاج ایرانی اشاره کرد و گفت: آقای قاضیعسگر اغلب اوقات در مراسمات و جلسات محمدرضا را همراه خود برای ارائه مطالب میبرد.
آخرین عکس شهید
وی از آخرین لحظه ارتباط با شهید میگوید: محمدرضا حدود ساعت ۹ صبح روز شهادت، یک عکس سلفی برای مادرش ارسال کرده بود و مادرش هراسان به من نشان داد که انگار حال محمدرضا خوش نیست که این عکس را برای من فرستاده است و بعدا متوجه شدیم که آن عکس را در شرایط تشنگی و بدحالی گرفته است.
پدر داغدار با طمانینه ماجرای روز واقعه را به نقل از دوست صمیمی شهید(مهرداد) تشریح کرد و گفت: صبح روز شهادت، محمدرضا ۹ بطری آب معدنی را برداشت تا به زائرانی که تشنه هستند، بدهد و همینطور هم شد تمام آن بطری ها را به زائران داد ولی یک قطره از آن آب هارا ننوشید، همچنین در آن ازدحام، محمدرضا دست مهرداد را میگیرد و از معرکه بیرون میکشد ولی بعد از این مهرداد دیگر این شهید بزرگوار را ندیده است که چه اتفاقی برایش افتاد.
شام مهمانی که تبدیل به شام عزا شد
وی با چشمانی گریان روزهای بیخبری از محمدرضا را بازگو میکند: ما از زمانی که متوجه این فاجعه در مکه شدیم یک هفته از جلوی تلویزیون تکان نخوردیم و گاهوبیگاه با خبری از محمدرضا امیدواری پیدا میکردیم که شاید زنده باشد ولی بعد از سه چهار روز دیگر امیدی به زنده بودن او نداشتیم و فقط از خدا میخواستم پیکر محمدرضا پیدا شود و برگردد، بعد از یک هفته دقیقا در روزی که قرار بود مهمانی بازگشتش از مکه در تالار پذیرایی گرفته شود، خبر شهادتش را به ما دادند و طبق تصمیم خانوادگی قرار شد مراسم مهمانی برگزار شود و به همین خاطر با تدبیر مرحوم جبارزاده استاندار وقت آذربایجانشرقی، پیکر مطهر این شهید با کمی تاخیر، تشریفات خاص و اسکورت جنگنده ها وارد تبریز شد و بنابر درخواست خودمان در جوار عموی شهیدش احد جلالی در قطعه شهدای وادی رحمت به خاک سپرده شد.
وی ماجرای مداحی شهید والامقام در مسابقه فوتبال تراکتور در سال ۱۳۸۸ را تشریح کرد و گفت: شب بیست و یکم ماه مبارک رمضان آن سال، محمدرضا به توصیه سردار جعفری مدیرعامل وقت باشگاه تراکتورسازی تبریز مکلف به مداحی در وقت استراحت مسابقه فوتبال در ورزشگاه باغشمال شد، او به من زنگ زد و گفت « حاجی من با توجه به شرایط و جو ورزشگاه کدام نوحه را بخوانم تا برخی تماشاگرنماها بیاحترامی نکنند(هو نکشند) ؟ منم گفتم بهتر این هست که با نام امیرالمومنین(ع) شروع کنی
« تا نفسیم وار دیرم یا علی
جان سنه قربان ادرم یاعلی»
تا به حرمت حضرت علی(ع) چیز خاصی پیش نیاید و همینطور هم شد، تمام تماشاگران نوحه را همخوانی کردند.
الگوی زندگی محمدرضا را عموی شهیدش احد جلالی بود
این مداح اهل بیت(ع) الگوی زندگی محمدرضا را عموی شهیدش احد جلالی عنوان کرد و گفت: ایشان همیشه الگوی خود را عموی شهیدش معرفی میکرد و همچنین در راستای حفاظت از حریم آلالله، سال ۱۳۸۱ به لباس مبارک پاسداری ملبس شد.