مطبوعات با زندگی ما گره خورده است.
مطبوعات با زندگی ما گره خورده است.

مطبوعات با زندگی ما گره خورده است. همواره نشستن پای صحبت کسانی که با مطبوعات سروکار دارند بسیار شیرین و دلنشین است اسدملازاده متولد سال ۱۳۲۲ در محله مارالان تبریز است. وی فرزند ماقبل آخر در خانواده ای متوسط و پرجمعیت است که به همراه چهار برادر دیگر از همان کودکی با توجه به مشکلات […]

مطبوعات با زندگی ما گره خورده است.

همواره نشستن پای صحبت کسانی که با مطبوعات سروکار دارند بسیار شیرین و دلنشین است اسدملازاده متولد سال ۱۳۲۲ در محله مارالان تبریز است.

وی فرزند ماقبل آخر در خانواده ای متوسط و پرجمعیت است که به همراه چهار برادر دیگر از همان کودکی با توجه به مشکلات زندگی در آن دوران. در کنار درس و مشق در صدد کار کردن و تامین هزینه های زندگی خانواده بر آمد.

ملازاده با توجه به تحولات سیاسی آن دوران درکنار برادر بزرگ خود مرحوم<< حاج حمید>> جذب روزنامه کیهان شد و با همراهی هم بزرگترین سرپرستی روزنامه در استان را در آن روزها راه اندازی کردند.

ادامه داستان پرفراز و نشیب این خانواده مطبوعاتی را می خواهیم از زبان سرد و گرم چشیده عرصه مطبوعات حاج اسد ملازاده بشنویم.

# به عنوان سوال اول از ورود خود به عرصه مطبوعات برای ما بگویید؟

برادرم مرحوم حاج حمید ملازاده بعد از کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ از طرف مدیران وقت روزنامه کیهان دعوت به همکاری شد و کار خود را در تهران با روزنامه کیهان آغاز نمود و بعد از مدتی به پیشنهاد مدیران وقت روزنامه کیهان سرپرستی روزنامه کیهان در استان آذربایجان شرقی به او سپرده شد.حاج حمید و ما توانستیم با یک همکاری بی مانند و بی نظیر یک روزنامه بزرگ خبری مانند کیهان را بی آنکه به کسی متکی باشیم اداره کنیم و در اندک مدتی روزنامه کیهان را به تیراژ بسیار بالا و در خور توجه برسانیم رمز موفقیت ما همکاری برادران با همدیگر و به نوعی هر نفر مکمل نفر دیگری بود. از آنجایی که رقابت بسیار تنگاتنگی مابین روزنامه اطلاعات و کیهان در آن زمان ایجاد شده بود این دو روزنامه تصمیم گرفتند در شهرستان‌ها سرمایه‌گذاری خوبی انجام دهند.این عامل باعث شد خبرنگاران با کادر خبری خیلی خوبی در استان ها تربیت شوند. از سوی دیگر با سرمایه‌گذاری صورت گرفته شبکه بسیار گسترده‌ای در استان آذربایجان شرقی برای روزنامه کیهان ایجاد شد و خوب به یاد دارم که به دورترین نقاط استان نیز روزنامه ارسال می کردیم حتی اگر به چند نسخه محدود می‌شد.

#به نظرشما تیراژ روزنامه در آن زمان به چه مواردی وابسته بود؟

خوب به یاد دارم که روزنامه کیهان در آن زمان قبل از همکاری با ما تنها در تبریز با سیصد نسخه به فروش می رفت. اما با شروع کار ما و ایجاد شبکه توزیع در تمامی استان کم کم تمام آذربایجان را تحت پوشش قرار دادیم تمام شهر ها بخش ها و قصبات و حتی دهات نمایندگی این روزنامه را دایر کردیم و از این طریق توانستیم تیراژ روزنامه را به شکل بسیار قابل توجهی افزایش دهیم.

#از مشکلات آن زمان و ایجاد نمایندگی های فروش خاطره ای دارید؟

بله خوب به یاد دارم .در شهرستانها به ندرت کسی حاضر می شود با روزنامه همکاری کند چون اصلاً آشنایی با مطبوعات وجود نداشت و در این کار به کمک برادران شخصی را پیدا میکردیم و مسئولیت را به او می سپردیم و حتی در برخی از موارد بعد از مدتی آن شخص با ارسال نامه‌ای از مسئولیت استعفا می‌داد.

اما ما باز هم خسته نمی شدیم و دوباره به دنبال شخص جدیدی برای سپردن کار منطقه به او اقدام می کردیم. البته جاده ها آن زمان به مانند اکنون آسفالت نبود و ما مجبور بودیم از راههای خاکی و صعب العبور نیز عبورکنیم.

# یک خاطره از آن روزها برای خوانندگان می‌توانید اشاره کنید؟

بسیاری از خبرنگاران پیشکسوتی که اکنون در روزنامه ها فعالیت دارند سابقه همکاری با روزنامه کیهان را در رزومه کاری خود دارند. چنین تیم حرفه ای در یک روزنامه باعث شده بود که لحظه لحظه کار پر باشد از خاطرات تلخ و شیرین.

تهیه خبر سقوط یک هواپیمای روسی در ارس و اینکه چگونه خبرنگاران روزنامه کیهان با تمام فعالیت های امنیتی رژیم سابق موفق به ضبط تصاویر سقوط این هواپیما شدند در نوع خود بسیار جالب و در خور توجه است.

یکی دیگر از خاطراتی که به یاد دارم قرار بود در تبریز با یک عمل جراحی بی مانند از معده یک شخص چندین عدد ناخن گیر یکصد عدد سنجاق، زنجیر چاقو و فلزات دیگر را خارج کنند احمد سعیدین عکاس کیهان در تبریز این خبر را با عکس و تفسیر آن پوشش داده بود و حاج حمید که همواره دنبال چنین سوژه هایی بود آن را به تهران فرستاده بود و این خبر به خوبی منتشر شد و مورد استقبال قرار گرفت.

#آیا خاطره ناخوشایندی هم از آن روزها دارید؟

زندگی مطبوعاتی همواره پر است از روزهای خوب و شیرین هر روز که شروع به کار می کنی موضوعات جدیدی پیش روی ما قرار میگیرد و همه این موضوعات گاهی شیرین وگاهی تلخ هستند اما موضوعی که میشود به عنوان موضوع دردناک از آن روزها نام برد به آتش کشیده شدن کیوسک مطبوعاتی ما بود که به عنوان اولین کیوسک مطبوعاتی در آذربایجان بنا نهادیم و میعادگاه صاحبان اندیشه بود این کیوسک آنچنان مورد توجه محافل مطبوعاتی کشور و جهان قرار گرفت که تقریباً اکثریت روزنامه‌های ایران وبعضی نشریات معتبر بین المللی پیشنهاد نمایندگی در تبریز را به ما دادند اما متاسفانه اراذل و اوباش در ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ آن را به آتش کشیدند و به تلی از خاکستر تبدیل کردند.

# می‌شود گفت که زندگی مطبوعاتی شما دو وجه داشته است کیهان و بعد از کیهان؟

بعد از جدایی از کیهان برادر بزرگم حاج حمید از مطبوعات کنار کشید و اقدام به تأسیس کتابفروشی ارک کرد اما من به همراه برادرانم به شغل خود ادامه دادیم و من با تاسیس موسسه مطبوعاتی ملازاده روش کار خودم را تغییر دادم وراه تازه ای را در توزیع مطبوعات آغاز کردم.

اکثریت روزنامه ها ،هفته نامه ها و مجلات را از طریق این موسسه توزیع می کردیم و برای اکثریت آنها تیم خبری تشکیل داده بودیم.

# در مورد وضعیت روزنامه های محلی استان می خواستم نظرتان را جویا شوم؟

روزنامه های محلی همواره برای شخص خود من مورد توجه بوده اند چرا که نبض و شریان اصلی خط فکری یک استان هستند. به خصوص چندین روزنامه که همواره در خط مقدم مطبوعات استان بودند و این تلاش و پشتکار آنها قابل ستایش است و امیدوارم این روزها که مطبوعات با بحران کاغذ و چاپ مواجه هستند به سلامت از این مشکلات گذر کند.

# آیا شبکه های مجازی روی تیراژ روزنامه ها تاثیر گذاشته است ؟

نمی توان گفت کاهش تیراژ روزنامه ها بی تاثیر از شبکه های مجازی نبوده است اما نقطه ای که در این میان نباید فراموش کرد این است که در اکثر کشورهای پیشرفته نیز شبکه‌های اجتماعی وجود دارد و حتی از لحاظ پوشش اینترنتی امکانات بهتری نسبت به کشور ما دارد.

به عنوان مثال در کشور ژاپن روزنامه‌هایی مانند آساهی با تیراژ میلیونی در دو نوبت صبح و عصر منتشر می‌شود .پی نباید اجازه داد که شبکه‌های اجتماعی آنچنان روی تیراژ روزنامه ها در کشور ما تأثیر گذار باشد برای این کار باید فرهنگ سازی صورت بگیرد.

به این شکل که روزنامه ها باید در سبد روزانه مردم قرار بگیرد و این وظیفه مطبوعات است این فرهنگ را ایجاد کند.

نکته مهم دیگر محتوای روزنامه هاست که باید مخاطب را به سوی خود جلب کند خوب به یاد دارم وقتی روزنامه خبر ورزشی در آستانه انتشار قرارداشت روزنامه ابرار ورزشی پرتیراژترین روزنامه کشور بود مرحوم ناصر احمدپور به من زنگ زد و برای انتشار محتوای خبر ورزشی سوال کرد و من از او خواستم شیوه نگارش را به سمت خبرهای کوتاه معطوف کند و این اتفاق افتاد خبر ورزشی در اندک مدت کوتاهی تبدیل به پرتیراژترین روزنامه ورزشی کشور شد.

از طرفی روزنامه باید صبح اول وقت روی پیشخوان کیوسک ها قرار بگیرد ما در آن سال‌ها با توجه به ارتباط خوبی که با مرکز داشتیم روزنامه‌ها را از طریق سواری به تبریز می رساندیم تا خبر ورزشی در اولین ساعات صبح توزیع شود.

#اکنون با مطبوعات ارتباط دارید؟

بعد از حدود ۷۰ سال فعالیت دیگر ادامه فعالیت برایم ممکن نیست و باتوجه به بیماری که دارم بیشتر در حال مطالعه هستم. دوست دارم کتابی در مورد خاطرات خودم به رشته تحریر در آورم.