در عصر حاضر، سردار قاسم سلیمانی نه تنها یک فرمانده نظامی، بلکه ستون جبهه مقاومت و خاری در چشم دشمنان بود.
شخصیتی که آوازهی آزادیخواهی و دفاع او از حقوق مظلومان فلسطین و عراق، از مرزهای جغرافیایی فراتر رفت و لرزه بر اندام رژیم اشغالگر قدس و تروریسمِ دولتی آمریکا انداخت.
وحشتِ از دشمنِ زنده، هراسِ از شهادت سردار
استکبار جهانی به رهبری آمریکا که بارها در رویارویی مستقیم با تدبیر و شجاعت او شکست خورده بود، در اوج زبونی و بزدلی، دست به جنایتی زد که نه یک اقدام نظامی، بلکه اعتراف به استیصال بود.
آنها تصور میکردند با حذف فیزیکی سردار، شعلهی مقاومت خاموش خواهد شد؛ اما خون او، جبهه مقاومت را وارد فاز جدیدی از حیات تاریخی خود کرد.
دیکتاتوری دیجیتال؛ واهمه از یک عکس!
جالب اینجاست که مدعیان دروغین «آزادی بیان» و «دموکراسی»، که برای کوچکترین محدودیتهای فضای مجازی در کشورهای مستقل، بیانیههای حقوق بشری صادر میکنند، چنان دچار وحشت شدهاند که حتی از تصویر این شهید هم میترسند. سانسور سیستماتیک نام و عکس سردار در پلتفرمهای تحت سیطره استکبار، پرده از چهرهی واقعی «توتالیتاریسم رسانهای» برداشت.
آنها که مدعی دنیای آزاد هستند، صفحات سوگواران او را مسدود میکنند؛ غافل از اینکه:
«گیرم که میکشی؛ با رویش ناگزیر جوانهها چه میکنی؟»
میراثی که پاکشدنی نیست
اگرچه نبودِ فیزیکی آن فرمانده مقتدر، ضایعهای سنگین بود و تبعات آن در تلاطمهای اخیر منطقه و گستاخیهای رژیم سفاک صهیونیستی مشهود است، اما دشمنان بدانند که قهرمانها در خاطرهها نمیمیرند؛ آنها در ذهنها تکثیر میشوند. نبرد ما برای حفظ وجببهوجب این خاک و بوم در برابر دشمنانی که به این سرزمین چشم طمع دوختهاند، همچنان ادامه دارد.
امروز بیش از هر زمان دیگری روشن است که تنها راه پیروزی در این نبرد نابرابر، ایستادگی در خط ولایت و حفظ همان روحیه «سربازی» است که سردار بر سنگ مزارش از ما به یادگار خواست. دشمن از عکس او میترسد، چون میداند آرمان سلیمانی، لشکری به وسعت تمام مظلومان جهان دارد.
«اگرچه کشتنِ ققنوس، رسمِ کهنهیِ شب بود هزاران جوجه ققنوس از میانِ شعله برخیزد»





























