طالبان ؛ واقعیت یا تهدید؟
طالبان ؛ واقعیت یا تهدید؟

طالبان ؛ واقعیت یا تهدید؟ به قلم جلال خوش چهره بمب ساعتی در آن سوی مرز شرقی کشور به کار افتاده است. انفجار این بمب، نه تنها افغانستان، بلکه همسایگان خود از جمله ایران را بی نصیب از آسیب نخواهد گذاشت.۲۹ ژوئن، ۲۰۲۱این بمب آیا افغانستان و منطقه را به دو دهه پیش از سقوط […]

طالبان ؛ واقعیت یا تهدید؟

به قلم جلال خوش چهره

بمب ساعتی در آن سوی مرز شرقی کشور به کار افتاده است. انفجار این بمب، نه تنها افغانستان، بلکه همسایگان خود از جمله ایران را بی نصیب از آسیب نخواهد گذاشت.۲۹ ژوئن، ۲۰۲۱این بمب آیا افغانستان و منطقه را به دو دهه پیش از سقوط رژیم پیشا تمدنی طالبان پرتاب می کند؟  در این صورت بر فاصله مردم أفغانستان تا صلح و آرامش چه میزان بیش از آنچه هست، افزوده خواهد شد؟ ظرفیت افغانستانی ها اعم از تاجیک، ازبک، هزاره و…  برای تحمل آنچه پیشترو به تلخی  تجربه شده آیا اجازه تکرار تاریخ را خواهد داد؟ آیا این بار أفغانستان می خواهد عرصه تازه تری برای جنگ های نیابتی میان قدرت های رقیب در غرب آسیا شود؟ این بار افغانستان چه جایگاهی از حیث سوق الجیشی در بازی قدرت های بزرگ از جمله آمریکا، روسیه و چین دارد و هزینه ای که مردم این کشور در این باره باید از جان، مال و اندوخته های ملی خود بپردازند، چه میزان بیش از آنچه تاکنون پرداخته اند، خواهد بود؟طالبان با ادامه سیاست وحشت افکنی و کشتار جمعی ونیز  به پشتوانه رسمیتی که از سوی قدرت های منطقه ای و فرامنطقه ای در گفت وگوهای دیپلماتیک و معاملات پیدا و پنهان با آنان کسب کرده، اکنون به مثابه واقعیت حاضر در میدان عمل می کند. این در حالی است که نخبگان سیاسی این کشور در بیست سال گذشته هرگز قادر به استقرار دولت قوی، مشروع و معتبر در این کشور نشدند و هر آنچه از آنان دیده شد، ناکارآمدی آلوده به فساد و رقابت های کشدار و کسالت بار بوده است. بازتاب این رقابت نامیمون، آخرین انتخابات ریاست جمهوری این کشور بود که با حضور تنها ١٥ درصد واجدین شرایط رأی برگزار شد. بدتر آنکه اشرف غنی با ٨درصد آراء آن هم در اختلاف سخت با عبدالله عبدالله بر کرسی ریاست جمهوری نشست.  دولت ضعیف، ناکارآمد در استقرار امنیت، واداده مقابل قدرت های بیرونی، ناتوان در حل اصلی ترین مشکلات معیشتی، اقتصادی و سلامت مردم، سر فرو برده در هزارتوی رقابت های جناحی و سرانجام بی توجه به مطالبات مردمی که اصلی ترین حامیان او در چنین بزنگاهی می توانند باشند، بستر و تمهید لازم را برای فرصت طلبی طالبان و پیش روی تا نزدیکی دروازه های پایتخت فراهم کرده است.  مهم تر اینکه دولت های پس از سقوط طالبان، بیشترین توجه و تمرکز خود را معطوف  شهرهای بزرگ کرده و کمترین نگاه را به روستاها و روستا نشینان داشته اند؛ این یعنی دادن بهترین فرصت به طالبان که کانون تبلیغات و جذب نیروهای خود را در این مناطق قرار دهند. طالبان با فرصت سازی برای خود در روستاهای فقیر و دورافتاده از تجدد، بکارگیری سیاست النصر بالرعب و آمیختن آن با رویکرد ارتجاعی به دین و مذهب، توانستند بخوبی جای خالی دولت و اندیشه های مدرن را پر کرده و با هوادارانشان در بدنه اجتماعی کشور، در اندازه یک واقعیت حتی بزرگتر و تنومند تر از دولت مرکزی بروز و ظهور دوباره یابند. از این رو  مردم دور مانده از منافع عمومی حاصل از حاکمیت دولت مرکزی، خوب یا بد ، به گروهی چشم امید بسته اند که  در واقع آنان را نه به بهشت ، بلکه تا جهنم جنگ و خونریزی هدایت خواهد کرد.  تنها جای امیدواری برای آینده أفغانستان زخم خورده از دهه ها جنگ و نابسامانی، خود انگیختگی مردمی است که حالا می خواهند ناتوانی دولت مرکزی را با اراده و مقاومت خود مقابل پیش روی طالبان جبران کنند. این مقاومت به مراتب گران بها و مؤثرتر از تلاش دولتمردانی است که همچنان می کوشند امنیت خود و کشور را از قدرت های بیرونی گدایی کنند. در واقع اگر طالبان در پیش روی های  خود با نگرانی روبرو باشند، مقاومتی است که از جانب مردم در حال شکل گیری است. اصالت مقاومت مردمی در استقلال خواهی آنان و رها شدن از وابستگی هایی است که آنان را وجه المعامله جنگ های نیابتی احتمالی در آینده نزدیک می کند.  بازگشت طالبان برای همسایگان افغانستان نیز میمون نخواهد بود. تصور خوش بینانه از طالبان و اینکه طالبان امروز با دیروز متفاوت است، به اندازه ندیدن واقعیت هایی  است که دولتمردان و نخبگان افغانستان مرتکب آن شدند. نخستین خطر قدرت گرفتن رسمی طالبان، جنگ داخلی و یا تجزیه افغانستان خواهد بود.  طالبان در هر صورت گروهی شورشی وتروریست است که نه تنها به نظام بین المللی اعتقاد و باور ندارد، بلکه به رسمیت شناختن مرزهای بین المللی  با چارچوب های ایدیولورژیک آن ، هم خوان نیست. خدعه و نیرنگ ، ابزار این گروه است. مذاکره از جنس آنچه در دوحه و استانبول تجربه شد، نزد طالبان یک تاکتیک برای خرید زمان در خدمت به استراتژی جنگ پیش روانه ای است که بی گمان در درون مرزهای أفغانستان محدود نخواهد ماند.اکنون همسایگان أفغانستان و به ویژه ایران بر سر انتخابی سخت قرار دارند؛ آیا باید طالبان را به عنوان یک واقعیت پذیرفت؟ یا همچنان یک جریان شورشگر و آنارشیست  است که به هیچ یک از قواعد پذیرفته شده در نظام بین المللی باور نداشته و از هم پاشی آن را می خواهد؟ آیا باید اجازه افغانستان عرصه تازه ای برای راه اندازی جنگ های نیابتی شود؟  در این صورت چه تهدیدهای امنیتی متوجه کشور خواهد شد؟ آیا منافع به ظاهر کوتاه مدت ارزش فنا کردن منافع بلند مدت را دارد؟ آیا باید به راحتی اجازه داد که تهدید تا بدنه امنیتی کشور که همانا مرزهاست، نزیک شود؟  پیرایشگران چهره و هویت طالبان چه پاسخی به پرسش های بالا دارند؟ بمب ساعتی در آن سوی مرزهای شرقی به کار افتاده است. هشیار باشیم.