ارتعاش عشق/تداعی کننده ی روزهای جنگ بین ایران و عراق در جنگ قره باغ
ارتعاش عشق/تداعی کننده ی روزهای جنگ بین ایران و عراق در جنگ قره باغ

ارتعاش عشق/تداعی کننده ی روزهای جنگ بین ایران و عراق در جنگ قره باغ امروز یک اکتبر، روز پنجم جنگ در آذربایجان.قره باغ چه غریبانه می تپد هنوز…سرزمین اجدادی در ضمیر وطن، شب تا سحر بی قراری مردمانش را از هر سوسوی خانه ای، می شنود. صدای خمپاره های خون، خواب کودکان روستایی را در […]

ارتعاش عشق/تداعی کننده ی روزهای جنگ بین ایران و عراق در جنگ قره باغ

امروز یک اکتبر، روز پنجم جنگ در آذربایجان.
قره باغ چه غریبانه می تپد هنوز…
سرزمین اجدادی در ضمیر وطن، شب تا سحر بی قراری مردمانش را از هر سوسوی خانه ای، می شنود. صدای خمپاره های خون، خواب کودکان روستایی را در هم آشفته است. زمین اگرچه طعم مرگ و حیات میچشد ولی، زندگی در جریان است.
چه زیباست اگر یاد گرفتیم: ” سو تورپاغا قاریشسا، پالچیق اولار… قان تورپاغا قاریشسا، “وطن”!
امروز تجلی همین جمله است …
یکشنبه ۲۷ سپتامبر، اولین روز درگیری در خط تماس با قطع خطوط تلفن های همراه، اینترنت دیتا و وای فای آغاز شد. این بار حس غربت در باکو بیش از هر زمان دیگری برایمان قدرت گرفته بود اما روزنه امید در دل ملت حکایت از داستان دیگری داشت.
مرزهای بسته، ویروس کرونا، تشدید نا آرامی در قره باغ، سکوت مبهمی به تنهایی مان می افزود. شاید این روزها با همه سختی های روحی و روانی، نشانه ای پرمعنی برای زندگی های بعدی مان باشد.
پرچم های برافراشته از بالکن منازل و حیاط ها، حتی روی اتومبیل های در حال حرکت در هر گوشه ای از شهر این بار به هوای آزادی میرقصند. این سه رنگ دلداده به هم بوی نور در خاک می دهد انگار.
ماه ها پیش جوانانی که اعلام آمادگی حضور در جبهه کرده بودند، این روزها در ازدحام جمعیت سوار اتوبوس های مرز جنگی میشوند. بیشترشان حتی بی اطلاع خانواده و بدون خداحافظی سر از سنگر درآوده اند. کودکان نیز با سن کم شان گویا از سربازان عقب نمانده اند، چرا که با صدای زیر و نا معلومشان هر صبح و هر شامگاه در پارک و محلات نغمه ” قاراباغ بیزیم دیر ، بیزیم اولاجاق!” سر داده اند.
صحنه هایی که در کنار خیابان ها از رفتن جوانان با ماشین های مخصوص به جبهه را میبینیم ، بیشتر تداعی کننده ی روزهای جنگ بین ایران و عراق است. پسرانی که از زیر قرآن مادرهاشان رهسپار می شدند.
بی شک تاریخ نوشته می شود… روی برگ درختان پاییزی، روی شیشه پنجره ها، روی عقربه ی ساعت هایی که از ۹ شب تا ۶ صبح حکومت جنگی اعلام میکند. تاریخ نوشته می شود روی ممنوعیت عبور و مرور، روی تلفن های بی صدا، روی گوشی های ساکت و خاموش. تاریخ در نبض دلهره ی مادران دعا گو، روی پلکهای نمناک خواهرانه، روی عصای خمیده ی پیرمردان سالخورده و روی نگاه های پر از انتظار پدرانی که چروک خستگی بر چهره بسته اند، جان گرفته است امروز.
راه رهایی نوشتن است! به حکم آزادی و به اسم پیروزی.

این جا تلنگر بیداری برای بقا، اینجا ارتعاش عشق در فرکانس ابدیت است. روزهای مقدس رقم میخورد چون، “ظفر” نزدیک است.

سمیرا دل‌آرام/باکو ۲۰۲۰