تعقیب و گریز توافق استراتژیک ۲۵ ساله با چین داود ابراهیمی زمزمه های تصویب “سند همکاری راهبردی ۲۵ سالۀ ایران و چین” در هیئت دولت در حالی است که هنوز خبر رسمی آن از رسانه های دولتی اعلام نشده است.سند همکاری “توافق استراتژیک” ایران و چین اگر امضا و به عمل هم برسد، می تواند […]
تعقیب و گریز توافق استراتژیک ۲۵ ساله با چین
داود ابراهیمی
زمزمه های تصویب “سند همکاری راهبردی ۲۵ سالۀ ایران و چین” در هیئت دولت در حالی است که هنوز خبر رسمی آن از رسانه های دولتی اعلام نشده است.
سند همکاری “توافق استراتژیک” ایران و چین اگر امضا و به عمل هم برسد، می تواند مهمترین رویداد در تاریخ سیاست خارجی جمهوری اسلامی باشد.
در برخی رسانهها این توافق را “چرخش به شرق” قلمداد کردهاند، در حالیکه در صورت امضای این توافق باید آن را ورود جمهوری اسلامی به قواعد بازی نظام بینالملل و نظم نوین حهانی دانست.
در روابط بینالملل چیزی به عنوان “شرق” در مقابل “غرب” وجود ندارد بلکه این منافع ملی است که برای دولتها مهم است. به طور مثال چین و روسیه که از آنان به عنوان “شرق” یاد میشود، نگاهی دو قطبی به نظام بینالملل ندارند و کشورهای جهان نیز در چنین چارچوبی روابط خود را با آنها تنظیم نمیکنند.
در واقع روابط بین الملل چین با آمریکا و متحدان اروپایی و آسیاییاش، ترکیبی از همکاری و رقابت است و تمایلی به دشمنی و خصومت در آن دیده نمیشود و عمدتاً به دنبال نظم و ثباتی است که امکان سرمایهگذاری و مبادلات اقتصادی را برای این کشور تسهیل کند ومیکوشد تا با همۀ کشورهای منطقه بخصوص اسرائیل و عربستان و ایران، روابط گرم و متوازنی برقرار کند و نزدیکی به یکی را به بهای دوری از دیگری با منافع خود سازگار نمیبیند. از طرفی طبق نظریه صلح و امنیت جهانی ” هر نقطه از جهان که صلحش به خطر بیافتد تهدیدی است برای بقیه نقاط جهان”بر این اساس، چین بیش از هر چیز خواهان ثبات در خاورمیانه است، ثباتی که اسرائیل هم یکی از بازیگران اصلی آن باشد.
توافق استراتژیک با چین می تواند منشأ اثری باشد تا کل سیاست خارجی و بخصوص سیاست منطقهای ایران را تغییر دهد و آن را به صورت تابعی از سیاست پکن در بیاورد. از این رو میتوان گفت؛ کاری را که آمریکا تاکنون با فشار حداکثری خود به نتیجه نرسانده است، از طریق توافق استراتژیک با چین به سود ایران و منطقه خاورمیانه بهانجام خواهد رسید!
شاید گفته شود که جمهوری اسلامی به رغم توافق استراتژیک با چین، میتواند موضع خاص خود را در مورد خاورمیانه حفظ کند و در این زمینه از چینیها پیروی نکند، اما اگر توافق دو طرف به واقع “استراتژیک” و مستلزم سرمایهگذاری چند صد میلیاردی چین در اقتصاد ایران باشد، در عمل این نوع نافرمانی ممکن نیست و پافشاری بر آن میتواند کل توافق احتمالی را به مخاطره اندازد.
از سویی دیگر با مطرح کردن توافق استراتژیک با چین می تواندآمریکا و اروپا را به تکاپو بیاندازد تا بدین وسیله مواضع آنها را در مورد تحریمها نرمتر کنند؟
از سوی دیگر این توافق استراتژیک ایران و چین می تواند عاملی موثر در تغییر سیاست منطقهای ایران شود تا تحت لوای توافق استراتژیک با چین، راه کم هزینهتری بخصوص از جهت حفظ پرستیژ منطقه ایی نسبت به توافق با آمریکا شود.