روزگار بد خبرنگاری در تبریز! / برچسب خوری ما خبرنگاران
روزگار بد خبرنگاری در تبریز! / برچسب خوری ما خبرنگاران

به بهانه ۱۷ مرداد روز خبرنگار؛ روزگار بد خبرنگاری در تبریز! / برچسب خوری ما خبرنگاران «آقا این را بنویسید»، « این را ننویسید» ، « این را بنویسید شکایت می‌کنیم» ، « این را ننویسید؛ شکایت می‌کنیم»، « حکم قضایی داریم بنویسید»، « دادستان احضارتان کرده»، « تشویش اذهان عمومی می‌کنید»، « قرار نیست […]

به بهانه ۱۷ مرداد روز خبرنگار؛

روزگار بد خبرنگاری در تبریز! / برچسب خوری ما خبرنگاران

«آقا این را بنویسید»، « این را ننویسید» ، « این را بنویسید شکایت می‌کنیم» ، « این را ننویسید؛ شکایت می‌کنیم»، « حکم قضایی داریم بنویسید»، « دادستان احضارتان کرده»، « تشویش اذهان عمومی می‌کنید»، « قرار نیست هر آنچه که مردم می‌گویند را پخش کنید»، « ادامه بدهید لغو امتیاز می‌شوید»، « کامنت‌ها را نبندید شکایت می‌کنیم» ، « چوب خط تان پر شده ؛ آقای… فشار می‌آورد سریع لغو امتیازتان کنیم » و ده ها جمله شبیه این را امسال در اتمسفر رسانه ای آذربایجان شنیده‌ایم.

فعالیت در عرصه خبر نه تنها ایثار است بلکه از نگاهی دیگر خودزنی است؛ دوست چندین ساله ات مدیر که می‌شود‌ نقد که می کنی بدترین تهدید را می شنوی؛ از درد کارگر می نویسی کارفرما معترض می شود، از درد پاکبان می‌نویسی یکی دیگر معترض می شود؛ از درد پزشک می نویسی بیمار ناراحت می شود، از هر آنچه که می نویسی یا نمی نویسی یک طیف از خبرنگار دلخور می شود.
در این وانفسای اعتراض و‌تهدید است که تو‌ به خودت می گویی باید بنویسی و باید بمانی در همین تفکر هستی که ناگهان تلفن همراه ات زنگ می زند؛ « کریم زاد دقت نکنی باید با رسانه ات وداع کنی» با خودت می گویی این تهدیدها چنان در شهر من بی پروا مطرح می شود که حتی قداست ۱۷ مرداد روز خبرنگار هم بر آنها اثر ندارد.
خبرنگاری در تبریز به مثابه جنگ در میدانی است که همه علیه ات هستند می نویسی مسئول ناراحت می شود نمی نویسی مردم، و در نهایت این توی تنها هستی که باید پله های دادسرا را بالا و پایین بروی ‌و اثبات کنی که من خبرنگارم؛ وظیفه ام‌ نوشتن است! من خبرنگارم باید از دردها بنویسم ، من خبرنگارم باید ببینم و نقد کنم.
اما کو گوش شنوا؛ همه از نقش رسانه و‌ خبرنگار می گویند و‌ می نویسند ولی در عمل همه مترصد فرصتی برای حمله به خبرنگار و رسانه هستند آنهم با ابزار تهدید.
در تبریز همه از خبرنگار گلایه مندند؛ همه وی را تهدید می کنند و به عبارتی دیگر دیواری کوتاه تر از دیوار رسانه نیست.
در شهری که همه مدیران گویا درس ارتباطات خوانده اند هیچ ارزشی به مقام و‌ تخصص خبرنگاران قائل نیستند؛ تا زمانی که از آنان تعریف کنید خبرنگارید و‌ اگر نقد کنید منافق و نفوذی!
این جملات را دردمندی بیان می کند که بیش از دو دهه در فضای رسانه ای این شهر استخوان خورد کرده است و امروز صدای خورد شدن استخوان هایش را خوب می شنود.
سه روز دیگر روز خبرنگار است؛ همه به رسم ادب و تکرار سال‌های گذشته از خبرنگار خواهند گفت و منزلتی که دارد؛ همه از ارزش و‌جایگاه ارتباطات سخن خواهد گفت و‌مدیران با جملاتی زیبا قدر و‌منزلت رسانه و‌خبر را به فعالان رسانه ای تبیین خواهند کرد ولی دریغ از عمل به گفته ها.
بیش از ۲۳ سال است که روز خبرنگار برایم روزی متفاوت است؛ چرا که خود وارد گود شده و درد فعالان این حوزه را دریافته ام اگرچه خیلی ها دوست دارند قلم مان را آویزان کنیم ولی با تمام این فشارها و‌پیش بینی افزایش این تهدیدها در روزها و‌ماه های آتی برآنیم تا بمانیم.
تا آن لحظه که احساس می کنیم قلم مان گره ای از گره های مردم باز می کند می نویسیم حال آنکه در این وادی خالصانه آمده ایم اما برچسب‌ها خورده ایم. 
البته برچسب خوری خبرنگاری هم عالمی دارد؛ چنان افترا و تهمت می زنند که اگر بخواهی فرجام خواهی کنی قربانی می‌شوی پس بهتر که است از کنارشان بگذری و بسپاری به خدا .
امیر کریم زاد شریفی