چرا امروز بیش از هر زمان دیگری به دانائی نیاز داریم؟ جواد راستی پژوهشگر ارشد اقتصاد سیاسی توسعه حکمرانی خوب یا مدیریت تدبیر، یک فرآیند و یک نهادسازی و ساختارسازی جدی می طلبد، اداره کشور بدون توجه جدی به نهادها و نهادسازی اصلا امکان پذیر نیست. کشور نمی تواند بدون توجه جدی به آنها به […]

چرا امروز بیش از هر زمان دیگری به دانائی نیاز داریم؟

جواد راستی


پژوهشگر ارشد اقتصاد سیاسی توسعه

حکمرانی خوب یا مدیریت تدبیر، یک فرآیند و یک نهادسازی و ساختارسازی جدی می طلبد، اداره کشور بدون توجه جدی به نهادها و نهادسازی اصلا امکان پذیر نیست. کشور نمی تواند بدون توجه جدی به آنها به سمت شرایط مطلوب پیش برود. در طول تمام این سالها به شرایط نظام دانایی، عقلانیت و تدبیر توجه نشده است و به همین دلیل هم شاهد پسرفت جدی هستیم! البته کشور ما در بعضی زمینه ها توسعه داشته است، در پیشبرد تولید تجهیزات نظامی موفقیت های چشمگیری داشته است که عملا ایران به یک قدرت نظامی منطقه ای مبدل شده است ولی این دلیل نمی شود که از مولفه دانایی در سایر حوزه ها غفلت می شد.
اجازه بدهیم به دو سابقه و تجربه تاریخی از دو کشور آسیائی در بکارگیری دانایی اشاره کنیم:
کره جنوبی که تا سال ۱۹۵۶ درگیر جنگ بسیار سنگینی بود و در نهایت به تفکیک کره شمالی و جنوبی منتهی شد، کشوری است که ذخائر نفت و گاز و معدنی ندارد و فقط متکی است به نیروی کار و توان نیروی داخلی با بهره گیری تمام و کمال از دانائی. اما همین کشور با یک برنامه ریزی منطقی که اتفاقا در سال ۱۹۶۵ از سازمان برنامه ایران کمک گرفت و از نیروهای ایران برای برنامه ریزی استفاده کرد، امروز به اقتصاد ششم دنیا تبدیل شده است.
مرحوم محمدحسین هیکل، سردبیر سابق الاهرام مصر در خاطرات خود نوشته: من در سالهای ۱۹۷۴ ، ۱۹۷۵ میلادی در روزنامه از قول جان دیویس راکفلر( میلیاردر معروف آمریکایی) خواندم که شوروی دچار فروپاشی می شود. من با دفتر راکفلر تماس گرفتم که با ایشان ملاقات کنم و زمانی که فهمیده بود من هستم، خودش تلفن را برداشت و گفت که برادرم در دولت است، من موسسه راکفلر را اداره می کنم. گفتم که می خواهم با شما مصاحبه کنم چون مطالبی را از شما در روزنامه خواندم که می خواهم درخصوص آن با شما مصاحبه کنم. به هر حال به نیویورک می رود که با راکفلر مصاحبه کند و به او می گوید که پیش بینی شما این است که تا ۱۵ یا ۲۰ سال آینده شوروی سقوط می کند، این تحلیل بر مبنای چیست؟ راکفلر در پاسخ می گوید که اگر فکر می کنی که این اقدام محرمانه دولتی است و برنامه ریزی حکومت آمریکا است، من هیچ دخالتی در آن ندارم و ضمن اینکه اگر دخالتی در آن داشتیم، می شد اطلاعات فوق سری و نمی توانستم به یک خبرنگار بگویم؛ اما مسئله سیاست گذاری ما نیست. بحث سیاست گذاری خودشان است. در حال حاضر آمریکا با این همه گسترش توان نظامی کمتر از ۱/۵ درصد تولید ناخالص ملی خود را صرف تولید تسلیحات نظامی می کند؛ اما شوروی ۶ درصد در این بخش هزینه می کند، اگر ما این ۱/۵ را به ۳ برسانیم، شوروی باید ۱۲ درصد هزینه کند و ما اگر برسانیم به حد امروز شوروی، یعنی ۶ درصد، کل اقتصاد شوروی مضمحل می شود و با بحث جنگ ستارگان و شرایطی که وجود دارد، مطمئن باشید که این اتفاق می افتد.
و همین اتفاق افتاد؛ یعنی بین سالهای ۱۹۷۴ تا ۱۹۸۹ به تدریج فروپاشی شوروی اتفاق افتاد و در ۲۶ دسامبر سال ۱۹۹۱ ایالات متحده شوروی فرو می پاشد. اگر شوروی همان موقع می فهمید و براساس دانایی عمل می کرد و تولید ناخالص ملی خود را بالا می برد و هزینه نظامی را هم روی همان ۶ درصد نگه می داشت، شاید هیچ اتفاقی نمی افتاد؛ زمانی که این هزینه نسبت به تولید ناخالص ملی بالا رفت، مجبور شد از سایر بخش ها بزند و در نتیجه فروپاشی اتفاق افتاد! به نظر من در حال حاضر مشکل ما، مشکل دانایی است؛ یعنی علت اینکه مدیریت تدبیر در کشور ما صدمه زیادی خورده است، ناشی از فقر دانایی است. آنچه دیگران به عنوان علوم انسانی، دانش می دانند.متاسفانه اینجا آن را دانش نمی دانند و نسبت به آن بی توجه هستند. به همین دلیل هم می بینید با وجود اینکه اهداف اقتصادی که لازمه آن تغییر ساختارهای لازم در اداره کشور و ایجاد نهادهای مناسب برای آن است چاره اندیشی نشد، روز به روز به شرایط پسرفت دچار شدیم.
بررسی های سازمان ملل نشان می دهد در موج اول انقلاب صنعتی نسبت بنیه تولید سرانه موفق ترین کشور از نظر اقتصادی به ضعیف ترین کشور ۳ به ۱ بوده، اما این روند در اواخر همان دوره به ۴۰۰ به ۱ می رسد. به عبارت دقیق تر کشورهایی که بر اساس دانایی و عقلانیت عمل کرده اند و حاکمیت قانون را جزو اصول اولیه خود قرار دادند، بعد از ۵ سال تولید ناخالص ملی شان به ازای ۱ واحد سرمایه گذاری ۴۰۰ درصد رشد دارد، در حالیکه گزارش داخلی در ایران بیانگر این است که رشد اقتصادی صرفا با سرمایه گذاری مستقیم امکان پذیر است و در شرایط حاضر ارزش سرمایه هم منفی می شود. به بیانی دیگر، وقتی در شرایط دانایی، ۱ دلار سرمایه گذاری می شود می تواند تا ۴ دلار ارزش افزوده داشته باشد ولی در ایران ۱ دلار سرمایه گذاری، ۹ دهم دلار ارزش افزوده خواهد داشت،

یعنی در واقع شرایط به سمتی است که سرمایه گذار هیچ رغبتی و انگیزه ای برای سرمایه گذاری در ایران ندارد.
نباید فراموش کنیم که از سال ۱۳۸۵ تا ۱۳۹۰ حدود ۶۲۱ میلیارد دلار ارز به اقتصادمان تزریق کرده ایم ولی محصول این تزریق پول، بی سابقه ترین صنعت زدایی ها در تاریخ اقتصاد ایران بوده است و خالص فرصت های شغلی از دست رفته در سال های گذشته ۴۱۵ هزار شغل بوده است. چرا، چون بر اساس دانایی عمل نکرده ایم.
در سال ۲۰۱۸ ؛ رشد اقتصادی ایران ۴/۵ درصد منفی و در سال ۲۰۱۹ حدود ۸/۵ درصد منفی شده است، این اعداد کاملا نشان می دهد که اقتصاد ایران ضعیف تر و کوچک تر شده است.
در مقابل، امروز ۲۴ درصد اقتصاد دنیا در اختیار آمریکا است و ۱۴ درصد در اختیار چین. به روسیه که می رسیم، می بینیم کمتر از ۲ درصد تولید ناخالص جهان را دارد! یعنی کشوری که ادعای ابرقدرتی نظامی دارد، کمتر از ۲ درصد سهم اقتصاد دنیا را در اختیار دارد؛ یعنی حتی از کشورهای ژاپن، آلمان، انگلیس، فرانسه، ایتالیا، کانادا و هند عقب تر است. البته فراموش نکنیم که این ۲ درصد هم به برکت نفت و گازی است که روس ها در سیبری دارند.
متاسفانه در حال حاضر فرار سرمایه ها به صورت خیلی جدی و خطرناک در کنار فرار مغزها و فرار دانایان در کشور در حال رشد است! این بی توجهی ها همگی ناشی از نگرش مسئولان سیاسی است که آسیب پذیری کشور را به مراتب بالا برده است.